كابوس اعدام يك رييس‌جمهوري ديگر در كابل

تازه ترين اطلاعات جامع تخصصي گردشگري را در اينجا جستجو نماييد

كابوس اعدام يك رييس‌جمهوري ديگر در كابل

۷ بازديد

بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه بازگشت به سياست هرگز نبايد تصور شود و زمان هرگز به عقب برنمي گردد. اشرف غني دوست دارد به روشي كه براي دكتر نجيب اتفاق افتاده باز نگردد ، حتي اگر او برگردد. به گزارش مجله روز ، مهرداد خدير در يادداشتي به عصر ايران وقتي وزير …

كابوس اعدام يك رييس‌جمهوري ديگر در كابل https://majale-rooz.ir/2021/08/كابوس-اعدام-يك-رييس‌جمهوري-ديگر-در-كا/ مجله روز Sun, 15 Aug 2021 13:48:06 0000 عمومي https://majale-rooz.ir/2021/08/كابوس-اعدام-يك-رييس‌جمهوري-ديگر-در-كا/ بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه بازگشت به سياست هرگز نبايد تصور شود و زمان هرگز به عقب برنمي گردد. اشرف غني دوست دارد به روشي كه براي دكتر نجيب اتفاق افتاده باز نگردد ، حتي اگر او برگردد. به گزارش مجله روز ، مهرداد خدير در يادداشتي به عصر ايران وقتي وزير …

بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه بازگشت به سياست هرگز نبايد تصور شود و زمان هرگز به عقب برنمي گردد. اشرف غني دوست دارد به روشي كه براي دكتر نجيب اتفاق افتاده باز نگردد ، حتي اگر او برگردد.

به گزارش مجله روز ، مهرداد خدير در يادداشتي به عصر ايران وقتي وزير دفاع از سرعت پيشروي طالبان يا اينكه هنوز براي رسيدن به كابل ، پايتخت افغانستان و اعلام تشكيل امارت اسلامي دير نشده است ، تعجب مي كند ، اين امر غير از اين نيست كه ديگران به غير از اين كه ايالات متحده ، كه به گفته رئيس جمهور فعلي جو بايدن ، در طول 20 سال گذشته يك تريليون دلار براي افغانستان هزينه كرده و طالبان را سرنگون كرده است ، به سختي مي تواند شگفت آور باشد.

در يادداشت قبلي نكاتي در اين مورد وجود دارد و اين مقاله به بهانه ديگري است. سرنوشت “اشرف غني احمدزي” ، رئيس جمهور فعلي چه خواهد بود و آيا او “آخرين رئيس جمهور جمهوري اسلامي افغانستان” ناميده مي شود؟

طنز اينجاست كه چندي پيش ، هنگامي كه از اشرف غني پرسيده شد ، “آيا حاضر هستيد به دليل پروژه آشتي استعفا دهيد و به قدرت برسيد؟” او پاسخ داد: “همه ما يك بار اين فيلم را ديده ايم و همه پايان غم انگيز آن را به خاطر داريم. من بيش از يك بار تماشاي يك فيلم را دوست ندارم ؛” چه برسد به اينكه بازيگر اين فيلم باشم. “

واضح بود كه وي به تعهد دكتر محمد نجيب الله ، آخرين رئيس جمهور افغانستان قبل از روي كار آمدن مجاهدين افغان و خروج داوطلبانه قدرت از قدرت اشاره كرد و پنج سال بعد توسط طالبان اعدام شد. او گفت: “اين يك فيلم نبود.” و باعث شد كه يك دختر نجيب اعتراض كند. حماسه درباره مردي بود كه مردم آن را “قهرمان شهيد” مي دانند. “

تكرار سرنوشت “احمدزي” ديگري كه آخرين رئيس جمهور با حمايت شوروي در افغانستان بود اما اصلاحات اساسي انجام داد و به همه هشدار داد كابوس است. خواهد بود كه در زمان او بود كه روسها به اشغالگري پايان دادند ، اما مجاهدين به كمتر از سقوط “احمدزي” كه به غير از دكتر محمد نجيب الله احمدزي معروف به دكتر نجيب نبود ، قانع نشدند. در جريان انقلاب 1978 ايران ، نه در كابل ، بلكه در يوسف آباد ، تهران زندگي مي كرد. مغكرد؛ زيرا پس از كودتاي مه 1978 سفير افغانستان در تهران شد.

نجيب الله در دوران دانشجويي خود به عضويت حزب دموكراتيك خلق ماركسيستي درآمد و از فعالان دانشگاه كابل به شمار مي رفت. با اين حال ، در دوران رياست جمهوري ، او يك ملي گراي دو آتشه شد ، ايدئولوژي كمونيستي را كنار گذاشت ، راهي را براي توجه به غير ايدئولوژيكي به مردم اعلام كرد و منافع ملي را بر هر چيز ديگري ترجيح داد و گفت كه مي خواهد از حرفه خود استفاده كند: پزشكي. بيماران را بر اساس نژاد ، مذهب ، قوميت يا زبان طبقه بندي نمي كند. وي در دوران دانشجويي عليه پادشاهي فعاليت كرد و دوبار زنداني شد.

اما با كودتاي 27 مه 1978 ، سلطنت سرنگون شد و حزب دموكراتيك خلق كه تحت حمايت شوروي قرار داشت ، معادل حزب توده در ايران ، به قدرت رسيد. در آن زمان نجيب با محبوبيت و نفوذي كه به دست آورده بود رئيس سازمان دانش آموزي كابل بود و تا فارغ التحصيلي در ژوئيه 1978 به عنوان سفير به تهران آمد. اما به جاي گوش دادن به دعوت هاي دولت ايران ، او با ديگر سفيران رفتار متفاوتي داشت و با روحيه ضد سرمايه داري و ضد سلطنتي خود ، خوشحال بود كه انقلاب در ايران در آتش است.

سفارت وي در تهران كوتاه بود ، اما او به مسكو رفت و در ژانويه 1978 ، هنگامي كه روسها به دعوت دولت ديكتاتوري وي افغانستان را اشغال كردند و رئيس آژانس امنيتي شد ، به مسكو رفت و به كابل بازگشت. افغان ، معروف به خاد.

همان طرز فكري كه در مورد ساواك در زمان شاه در ايران وجود داشت براي خاد يكسان بود ، اما درست مانند ساواك ، جايي كه انقلابيون بين پاكروان و نصيري تمايز قائل شدند ، قضاوت درباره نجيب الله متفاوت بود. براي مسئوليت سازمان امنيتي كاملاً منفي و براي ارواح مختلف مثبت است.

اوضاع به گونه اي پيش رفت كه پس از ببرك كارمل ، رئيس و دبير كل حزب شد و آشتي را اعلام كرد و از مجاهدين خواست كه به افغانستان براي يافتن صلح كمك كنند و وعده خروج روس ها را داد.

او همچنين نام خود را از حزب دموكراتيك خلق به حزب ميهني تغيير داد و همه علائم كمونيسم را از بين برد ، اما اين براي موكساهدين كافي نبود. در حقيقت مجاهدين افغان تقسيم شده بودند. يكي از آنها نيروهاي مدارا است كه عليرغم حمايت ايالات متحده ، عربستان سعودي و پاكستان ، تمايل به خواندن نخستين انقلابيون ايران و اسلام دموكراتيك داشتند و سعي كردند جمهوري اسلامي را به جاي امارت اسلامي تأسيس كنند. نجيب الله مخالفت كرد.

نجيب الله به قول خود وفادار ماند. پايه ها براي خروج روس ها گذاشته شد و قانون اساسي جديدي به تصويب رسيد كه هم دل دموكرات ها و هم سنت هاي مذهبي را به دست آورد.

در فوريه 1988 ، چند ماه پس از پايان جنگ هشت ساله ايران و عراق ، ارتش شوروي به طور كامل از افغانستان خارج شده بود و اين به وزير دفاع نجيب شجاعت داد تا ضربه اي به دولت وارد كند كه در سال بعد شكست خورد. زندگي مجاهدين به سياستهاي ليبرالي نجيب الله اجازه نداد كه آنها شاهد كودتاي ديگر و سلطه نظامي باشند. بنابراين ، آنها مشتاق قدرت بودند؛ در حالي كه طالبان هنوز بخشي از مجاهدين بودند.

نجيب به آنچه او براي آشتي فرا مي خواند گوش نداد و وقتي ديد كه جنرال دوستم در شمال افغانستان در قدرت نيست ، تصميم گرفت استعفا دهد و كشور را ترك كند تا خونريزي آغاز نشود. با اين حال ، نيروهاي دوست من اجازه خروج از فرودگاه كابل را به وي ندادند و نجيب چاره اي جز پناه بردن به دفتر سازمان ملل متحد در كابل نداشت. دوره تصدي وي در اين دفتر پنج سال به طول انجاميد و طي اين پنج سال سبقت الله مجددي و برهان الدين رباني رئيس جمهور جمهوري اسلامي افغانستان شدند تا سي سال پس از سلطنت و جمهوري دموكراتيك و جمهوري جمهوري اسلامي افغانستان زندگي كردند.

مجاهدين در سال 1992 كابل را تصرف كردند و همانطور كه گفته شد ، دكتر نجيب در مقر سازمان ملل متحد بود. طالبان نيز خواهان مشاركت بيشتر و جدايي بودند و اكنون اين طالبان بودند كه با موكساهدين مقابله كردند و از شهري به شهر ديگر نقل مكان كردند و مانند امروز با خشونت هاي ناچيز يا نامحسوس كه با خشونت هاي شديد همراه بود تا رسيدن آنها به كابل در 26 اكتبر. ، 1996 آنها دفتر سازمان ملل را غارت كردند و نجيب الله و برادرش ، جنرال احمدزي را اخراج كردند و آنها را بر روي تير برق در چهارراه آريانا در كابل آويزان كردند و بدن آنها را پايين نياوردند ، زيرا همه كساني كه او را ديديد.

اين حركت باعث ايجاد موجي از ترس آميخته با نفرت شد و شروع حكومت پنج ساله طالبان در افغانستان را رقم زد. در ايران ، يك رئيس جمهور جديد با انتقاد و نفي اسلام طالبان به قدرت رسيد. تابستان بعد ، طالبان ديپلمات ها و روزنامه نگاران ايراني را در مزار شريف كشتند تا اينكه ايالات متحده آنها را در سال 2001 سرنگون كرد و چه كسي تصور مي كرد كه آنها 20 سال بعد بدون مقاومت بازگردند؟

اكنون ، پس از 20 سال نگاه به اشرف غني ، رئيس جمهور همان كاري را انجام مي دهد كه او انجام مي دهد. سفارش مقاومت؟ با چه حمايت و گرمي؟ يا در حين سخنراني استعفا مي دهد و توضيح مي دهد كه نمي خواهد افغانستان به خون تبديل شود. جمله اي كه يادآور نجيب الله است ، اما خود او پست آخرين رئيس جمهور قبل از موكساهدين را بر عهده دارد. اين بار اما طالبان گفته اند هر كسي را كه تسليم شود نجات خواهند داد.

اشرف غني به فكر پايان دوره رياست جمهوري خود بود ، مگر براي تكرار كابوس دكتر نجيب الله. اگرچه آنها هر دو رئيس جمهور بودند ، اما هر دو با طالبان درگير شدند و البته هر دو “احمدزي” هستند.

رئيس جمهور افغانستان ، كه در چند ساعت مي توان او را مستعفي ، پير يا اخراج ناميد ، مي داند كه پشتون و طالبان بودن براي تأمين جان او كافي نيست. چون نجيب پشتون هم بود. او مي داند كه روابط وي با سازمان هاي بين المللي تضمين نشده است. زيرا نجيب نيز به مدت 5 سال به دفتر سازمان ملل پناه آورده بود.

او ابتدا بايد تصميم بگيرد يا قدرت را ترك كند. اگر به دست طالبان بيفتد ، بعيد است كه آنها بخواهند سرنوشت داكتر نجيب الله را پس از 25 سال تكرار كنند. زيرا طالبان در آن زمان مي خواستند توجه خود را به خود جلب كنند و خود را بر سيستم بين المللي تحميل كنند؛ تا آنجا كه او مجسمه هاي بودا را براي پاسخ به جهل خود تخريب كرد و اين بار بايد بينش بين المللي خود را تغيير دهد و بگويد كه او فردي خشن نيست.

يكي از بازي هاي آن زمان اين است كه جنرال دوستم اين بار طرفدار اشرف غني است ، اما شواهد نشان نمي دهد هيچ نشانه اي از مقاومت در برابر طالبان وجود دارد …

اگر سخنراني برگزار مي شد ، دوست داشتم فوكوياما دعوت شود تا بگويد آيا او هنوز به نظريه پايان تاريخ اعتقاد دارد و آيا ليبرال دموكراسي اجتناب ناپذير است.

بازگشت طالبان به قدرت نشان مي دهد كه بازگشت به سياست هرگز نبايد تصور شود و زمان هرگز به عقب برنمي گردد.

اشرف غني دوست دارد به روشي كه براي دكتر نجيب اتفاق افتاده باز نگردد ، حتي اگر او برگردد.

در آگوست 1400 ، اشرف غني وضعيت محمد نجيب الله در اكتبر 1375 و رضا شاه پهلوي در سپتامبر 1320 را درك مي كند. ما يك داستان شريف گفتيم. در 16 سپتامبر 1941 ، رضاشاه مطلع شد كه روس ها گفته اند اگر ما به تهران بياييم و او هنوز در قدرت و پادشاه باشد ، پوست او را احيا مي كنيم. اشرف غني تاريخ ايران را آنقدر خوب نمي داند كه اين جزئيات را بداند ، اما چه كسي از ساكنان كابل از جنازه داكتر نجيب الله ياد مي كند؟

انتهاي پيام

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.